سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ماه محبوب


ساعت 9:49 صبح یکشنبه 87/9/3

جن و پری- رضا ولی زاده: پدر مرحوم محمد علی جمالزاده انگشت سبابه‌اش را می‌گیرد رو به ابرهای آسمان و به او می گوید: «به نظر تو این ابرها هر کدام شبیه چه چیزهایی هستند؟»
و محمود دولت آبادی –پیر قبیله ادبیات داستانی- انگشت سبابه‌اش را رو به سقف تالاراجتماعات خانه هنرمندان ایران می‌گیرد و می‌گوید: « شاید راز ساده‌نویسی جمالزاده که ادبیات داستانی کشورمان را زیر و رو کرد در تربیت نزد پدری است که به زبان کوچه و بازار سخن می‌گفت.»
اما دست‌های فیلیپ ولتی –سفیر بلند بالای سوئیس- آزاد نیست. دست‌های او باید کاغذی را نگه دارند تا او از پشت تریبون محتوای آن را برای حاضران بخواند و بانویی هم ترجمه کند: «کشور سوییس به عنوان میزبان جمالزاده چیزهایی داشت که زمینه ساز رستاخیز زبانی وی در ادبیات داستانی ایران شد.»
و دست‌های باستانی پاریزی، دیگر سخنران مراسم «شب محمد علی جمالزاده» از تالار اجتماعات خانه هنرمندان کوتاه بود؛ چرا که همزمان با اجرای مراسم در یکی از بیمارستان‌های شهر دست‌هایش به قلمرو سرم و آمپول‌های پرستاران تبدیل شده بود.
تصویر خندان محمد علی جمالزاده در مراسمی که ساعت 18 روز گذشته 21 آبان‌ماه 1385 با عنوان «شب محمد علی جمالزاده» در خانه هنرمندان برگزار شد به غیر از سخنرانان یاد شده که باید دکتر محمد شکرچی زاده،  علی دهباشی و میترا الیاتی را نیز به آن‌ها اضافه کرد، شاهد حضور عده زیادی از نویسندگان، شاعران، منتقدان و اهالی ادبیات بود که به احترام او و انقلاب عظیمش در ادبیات داستانی و نثر زبان فارسی صف کشیده بودند.
شب جمالزاده، که با جشن سالروز تولد نشریه اینترنتی «جن و پری» همزمان بود با همکاری میترا الیاتی –سردبیر جن و پری- و علی دهباشی –سردبیر بخارا- برگزار شد.

فیلیپ ولتی: جمالزاده؛ پیوند ابدی ایران و سوییس 
فیلیپ ولتی –سفیر سوییس- که نماینده تمام عیار آداب دانی، متانت و وقار مردم کشورش است صرفا به یک سخنرانی تعارف آمیز بسنده نکرد و با خواندن متنی هوشمندانه و مستدل به بررسی بنیان گفت‌و‌گوی فرهنگ‌ها در مواجه جمالزاده و سوییس پرداخت و گفت: «جمالزاده بخش عمده ای از زندگی خود را در سوییس گذراند و من همواره به این نکته می‌اندیشم که چه چیزی در زادگاه من بوده است که توانسته چنین تأثیری بر جمالزاده بگذارد؟ در جست و جوهای خود به عنوان «یکی بود، یکی نبود» برخوردم که سرنوشت ادبیات فارسی را تغییر داده است و این باعث حیرت فراوان من شد.»
او ادامه داد: «سوییس در میان دیگر حکومت‌های سلطه‌جوی اروپای قرن نوزدهم، فضای روشنفکری متفاوتی از همسایگان خود داشت. این فضا همراه با استعداد سوییسی که چیزی را پس نمی زند و ضمن حفظ هویت ملی خود با گشاده رویی به پذیرش تمایلات دیگران برمی خیزد تا به گستره اندیشه‌های جهانی دست یابد. و احتمالا آن چه جمالزاده در سوییس یافت همین استعداد سوییسی بود.»
ولتی سوییس را در جنگ جهانی دوم و تا قرن بیستم، مأمن بسیاری از مهاجران توصیف کرد و گفت: «سوییس بی آنکه دچار تغییری در هویت ملی خود شود به عرصه‌های جهانی گره خورد و هرگز در پیوند خود با جهان یکباره مسخ و مستعمره فرهنگی هیچ کشوری نشد. به عنوان مثال نمایشنامه حماسی «ویلهلم تل» که سال‌ها موجب شکل گیری انقلاب‌ها و برانگیخته شدن حس دفاع از میهن شده است تنها چند قرن به عنوان داستان حماسی شناخته می‌شود؛ چرا که نویسنده آن آلمانی بود و ما اگر چیز تازه ای در فرهنگ خود تولید نمی‌کردیم همچنان در استعمار فرهنگی این نویسنده باقی می ماندیم.»
سفیر سوییس با تأکید بر ویژگی استقلال هویتی در جمالزاده، خاطرنشان کرد: «جمالزاده این نمایشنامه را به زبان فارسی ترجمه کرده است و ما همین تصویر را در پایان بندی جمالزاده می بینیم.»
وی افزود: «من در مواجهه با نثر جمالزاده به پیرنگ، اعتدال و صراحتی برخوردم که نشانی از واژه‌های فخرفروشانه در سبک و زبان او به چشم نمی‌آمد. من آشنایی زیادی با زبان فارسی ندارم؛ اما با توجه به نثر جمالزاده می‌توانم حدس بزنم ادبیات و زبان فارسی پیش از جمالزاده چگونه بوده است.»
ولتی درباره سهم سوییس در شکل گیری ادبیات جمالزاده گفت: «سوییس میزبان یک انقلابی در بهترین معنا از جهان بوده است و این بهترین تأثی‌ها را می‌تواند ازخود برجای بگذارد و من از ادبیات فارسی سپاسگزارم که در تاریخ خود به سوییس جایگاهی داده است و برای ما و شما چه بهتر که اگر کسی نقش سوییس را در تاریخ شما به یاد می‌آورد آن را با جمالزاده به یاد بیاورد.»


دکتر شکرچی زاده: فعالیت‌های فرهنگی جمالزاده هنوز ادامه داد
دکتر محمد شکرچی زاده –عضو هیأت امنای بنیاد جمالزاده- دیگر سخنران این مراسم بود. او که رییس موسسه چاپ و انتشارات دانشگاه تهران نیز هست درباره دارایی به ارث مانده از جمالزاده گفت: «جمالزاده با توجه به این که فرزند و خانواده‌ای نداشت مجموعه دارایی خود را در سال 1355 به دانشگاه تهران سپرد و باستانی پاریزی، دکتر علی اکبر سیاسی و ایرج افشار به عنوان هیأت امنای بنیاد جمالزاده مسئولیت سرنوشت دارایی‌های او را به عهده گرفتند. پس از فوت دکترسیاسی این مسئولیت به دکتر شیخ الاسلام و پس از درگذشت وی نیز این مسئولیت به بنده رسید.»
دکتر شکرچی زاده ادامه داد: « یک سوم از دارایی جمالزاده صرف خرید کتاب و اهدای آن به کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران شد. یک سوم دیگر از دارایی‌های ایشان با عنوان بورس جمالزاده به دانشجویانی اختصاص یافت که می‌خواستند در رشته‌های فرهنگی و ادبی تحصیل کنند و یک سوم دیگر نیز صرف کمک به یتیم خانه‌ای در اصفهان شد.»
شکرچی زاده از نظم بخشیدن به انتشار آثار جمالزاده و همچنین ساخت خوابگاهی در دانشگاه تهران به نام مرحوم جمالزاده به عنوان بخشی دیگر از فعالیت‌های بنیاد جمالزاده نام برد.
 

علی دهباشی آغازگر مراسم «شب جمالزاده» سخنانش را با نخستین نوشته‌ی جمالزاده   برای حاضران خواند و انتشار "یکی بود یکی نبود" را در سال 1922 در برلن، غوغایی در ایران آن  زمان‌دانست.                                                                                
اهدای جایزه جهانی جمالزاده در سال 2010 میلادی
دهباشی  خبری شیرین برای اهالی داستان داشت. او از جایزه‌ای جهانی خبر داد که به نام جمالزاده نامگذاری شده است و به آثاری اهدا می‌شود که در یکی از این حوزه ها دسته‌بندی شوند:
1- اثری برجسته در زمینه ایران شناسی
2- کتاب مهمی در زمینه ادبیات و یا پژوهش ادبی
3- رمانی که مضمون و فضای آن ایرانی است (این رمان الزاما نباید به زبان فارسی نوشته شده باشد).
4- نقد یا تحلیل و بررسی آثار جمالزاده
و پاداش برنده این جایزه ده ساله که سال 2010 اهدا خواهد شد، قرار است یک قالیچه ابریشم دستباف باشد که در آن نام جمالزاده نیز بافته شده است.
دهباشی درباره انتشار آثار جمالزاده نیزگفت: «در انتشار آثار او کوشیدیم تا نسخه‌هایی منقح را منتشر کنیم و اگر اثری از او به تیغ سانسور گرفتار آمد از انتشارآن چشم پوشیدیم چرا که همچنان نسخه‌های اصلی و بدون حذف آنها را به صورت کپی‌های غیرمجاز در بازار می‌توان به سادگی یافت.»
وی همچنین خبر داد: «مجموعه اسناد و مکاتبات جمالزاده و نامه‌های او که 6 جلد آن حروفچینی شده است مراحل انتشار را پشت سر می‌گذارند. این نامه‌ها شامل نامه‌هایی است که جمالزاده به دیگران نوشته و بخشی از آن‌ها نیز پاسخ دیگران به اوست که با همت سوسن اسیری جلد نخست آن منتشر شده است. در جلد سوم نیز مجموعه‌ای از نامه‌هایی که او به محمود دولت آبادی نوشته انتشار خواهد یافت.»


محمود دولت آبادی: جمالزاده نماد تلفیق فرهنگ ایرانی و فرنگی بود
 محمود دولت آبادی که صدایش از میان تشویق حاضران مجال شنیده شدن نمی‌یافت، درباره جمالزاده گفت: « او شخصیت قابل مطالعه‌ای برای ما ایرانی‌ها و حتی برای اروپایی‌ها باید باشد. او سمبل و نماد تلفیق آداب، عادت و فرهنگ ایرانی و فرنگی است. جمالزاده نشانی از وحدت در عین دوگانگی است چرا که در دو سرزمین متفاوت و دور از هم پرورش یافته بود؛ اما با سفر او به سوییس هرگز ریشه‌های او در سرزمین مادری‌اش قطع نشد.»
وی ادامه داد: «جمالزاده در سنین 10 یا 11 سالگی به سفارش پدرش به بیروت رفت و سرانجام در سوییس مستقر شد. او به واسطه نامه‌هایش همیشه نکته‌ای را به من یادآوری می‌کرد و آن داشتن نظم، دقت و احساس مسئولیت در برابر دیگران بود که موطن این آداب را در جای به جز فرهنگ اروپایی نمی‌توان یافت. او به واسطه یک دوست قدیمی هر هفته دو نامه برای من می نوشت و من نیز با وجود آن که سعی در پاسخ به موقع نامه‌ها داشتم نمی‌توانستم این نظم را رعایت کنم؛ از این رو یک بار به او نوشتم: من آن دقت، نظم و وقت و تربیت خاصی را که باعث می‌شود شما با چنین نظمی نامه بنویسید نمی‌توانم داشته باشم، من نویسنده‌ای بی‌نظم هستم و نظم خودم را در بی‌نظمی می یابم و اگر نامه نمی‌نویسم به این معنا نیست که ذره‌ای از ارادت من به شما کاسته شده است.»
نویسنده سترگ‌ترین رمان ایران درباره پرورش یافتن جمالزاده و نقش پدر او در تربیت وی خاطرنشان کرد: « پدر جمالزاده که جزو روحانیون مخالف استبداد بود از معدود روحانیونی به شمار می‌آمد که بر خلاف دیگر روحانیون با زبانی غیر قابل فهم حرف نمی‌زد و روی منبر به زبان مردم کوچه و بازار سخن می‌گفت. این ویژگی‌ها از پدر جمالزاده به فرزندش نیز منتقل شده بود او گاه با انگشت ابرهای آسمان را به فرزندش نشان می‌داد و می‌گفت به نظر تو هر کدام از این‌ها شبیه چه چیزی است؟ و بخشی از روح ساده نویسی در نثر جمالزاده وامدار همان و تربیت ویژه است.»
دولت آبادی از جمالزاده به عنوان یکی از سازندگان بستر شکل‌گیری انقلاب مشروطه نام برد و تصریح کرد: «پس از سعدی ادبیات ما در حوزه نثر تا دوره مشروطیت دستاورد قابل توجهی نداشت و به غیر از سبک هندی که در شعر بروز و ظهور یافت نمی‌توان نمونه متفاوتی مثال زد.  مردم روزگار جمالزاده نیز زبان میرزا بنویس‌ها را نمی‌فهمیدند و در چنین دوره‌ای نثر ساده و روان جمالزاده تأثیر قابل توجهی بر زبان مردم گذاشت و همین انقلاب زبانی، تأثیری انکارناپذیر در به وقوع پیوستن مشروطه داشت.»
او درباره معدل کارنامه ادبی جمالزاده گفت: «دو نکته مهم معدل کارنامه ادبی او را رقم می‌زنند: نخست، مستحیل نشدن در فرهنگ غرب و دوم، پافشاری نکردن بر تعصبات شوونیستی. او هر دو ارزش را در هم عجین کرد. از یکی نبرید و در دیگری نیز غرق نشد. او نمود کامل برخورد انسان ایرانی با تمدن غرب است که بدون خودباختگی به کشف و درهم آمیختن ارزش‌های این دو فرهنگ متفاوت پرداخت. از دست دادن اعتماد به‌نفس، آن‌چیزی نیست که پدر ادبیات نوین ایران به ما توصیه می‌کند، بلکه یادگیری همراه با تواضع محض و به‌کار بستن آن، ارزشی است که جمالزاده به ‌ما توصیه می‌کند و من این اندرز را از دل و جان پذیرفتم. »
محمود دولت آبادی خاطرنشان کرد: «مردم ایران هر گاه یک قرن فرصت یافته توانسته به یک خودآگاهی تاریخی دست یابد؛ چنان که از زمان ظهور رودکی تا زمان پدید آمدن فردوسی کبیر یک قرن می‌گذرد و ما در شاهنامه شاهد اندیشه‌ای فربه و بس سترگیم که خودآگاهی تاریخی عصر خود را به نمایش می‌گذارد. جمالزاده نیز در عصر خود به عنوان تولید کننده خودآگاهی تاریخی و نگارنده خرد جمعی زمانه خود ایفای نقش می‌کند.»
حرف‌های دولت آبادی تمام می‌شود. لیوان آب را پر می‌کند و در میان تشویق حاضران مجال سرکشیدن لیوان را نمی‌یابد. با شتاب سن را ترک می‌کند و پگاه احمدی جای او را می‌گیرد.
پگاه احمدی-شاعر و منتقد-  داستان «ویلان الدوله»ی جمالزاده را می‌خواند و کلمات جمالزاده آرام آرام در فضای سالن چرخ می‌زنند تا نوبت به میترا الیاتی –سردبیر نشریه اینترنتی جن و پری برسد. الیاتی نامه‌ی خود به جمالزاده را می‌خواند و چنان که می‌گوید انگار جن و پری هم یادگاری از جمالزاده است: «جمالزاده در دیداری به من گفت "جن و پری" یکی از قدیمی ترین و ریشه‌ای‌ترین مضامین داستانی ما ایرانیان است.» و میترا الیاتی هم نام مجله اینترنتی‌اش را می‌گذارد «جن و پری». حالا سالروز تولد«جن و پری» که دیگر یکساله شده است پیوند خورده با درگذشت جمالزاده ی  116 ساله.

 

متن سخنرانی سفیر سوئیس:
سخنرانی فیلیپ ولتی سفیر سو ئیس در ایران در «شب جمالزاده» که توسط خانم فرزانه قوجلو به فارسی برگردانده و قرائت شد .

محمد علی جمالزاده در قلمرو ادبیات فارسی یک اصلاح‌گر، یک انقلابی است! از زمانی که درباره جمالزاده شنیده‌ام و خوانده ام با این عنوان روبرو شده ام .
سپس کشف کردم که جمالزاده بخش اعظمی از زندگی خود را در سوئیس گذرانده و بخش عمده آثار ادبی خود را در این کشور یعنی در موطن من نوشته است .
پس پرسشی کاملاٌ طبیعی پیش می‌آید‌؛ اینکه زندگی تجربی جمالزاده در سوئیس تا چه میزان به نقش انقلابی او در ادبیات فارسی مرتبط بوده است.
آیا سوئیس دارای چنان زمینه روشنفکرانه ی انقلابی است که بر مبنای آن تمدن‌های غیراروپایی چنین دستخوش دگرگونی می‌شوند؟ آیا واقعاٌ سوئیس دارای چنین تصویر و شهرتی است؟
شاید شما بخندید اما در واقع زمانی چنین بوده، ولی نه در قرن بیستم و نه در دورانی که جمالزاده در فضای روشنفکرانه حاکم بر سوئیس به سر می برده است .
پس چه چیزی در زادگاه من الهام بخش او بوده که توانسته آثار ادبی‌ی را به وجود آورد که تأثیری بلامنازع در تفکر و فرهنگ ایرانی داشته است ؟
در جستجوی خود برای یافتن پاسخ نخست با عنوان «یکی بود ، یکی نبود» روبرو شدم – معادل انگلیسی آن «روزی روزگاری» ( Once upon a time ) است – که شالوده شهرت جمالزاده به عنوان اصلاح‌گر زبان ادبی فارسی بر آن قرار گرفته .
و این باعث حیرت فراوان من شد . چگونه رویکردی کلاسیک به زبان قصه پریان می‌تواند ماشه‌ی‌ انقلاب را بچکاند؟ انقلابات سیاسی در طی تاریخ انواع گوناگونی از جملات را برای یورش به هماوردان خود وضع کرده‌اند!
پس از آن دریافتم که جمالزاده نمایش ویلهلم تل را از فردریک شیللر به زبان فارسی برگردانده . ویلهلم تل داستان قهرمان افسانه‌ای و ملی ماست که گفته اند موجب شکل‌گیری مقاومت اولیه در بین هموطنان خود علیه سلطه بیگانه شده است. این تصویر را به عنوان تصویری انقلابی مد نظر داشته باشید و آن گاه به پایان توضیح خود در خصوص الهام انقلابی جمالزاده از آن می‌رسید.
وجه آزاردهنده این حقیقت است که داستان ویلهلم تل فقط چند قرن پس از رخداد تاریخی آن به عنوان حماسه‌ای ملی شناخته می‌شود . و حتی وجه بدتر آن که نویسنده‌ای نمایش فردریک شیللر اصلاٌ سوئیسی نیست. او آلمانی بود. بنابراین اگر مقرر بود که داستان ویلهلم تل بخش اصلی هویت ملی ما شود؛ ما آن را وامدار نفوذ ادبی بیگانه؛ به عنوان نوعی از استعمار فرهنگی بودهایم.
این همه به جمالزاده ارتباطی ندارد. من می‌‌فهمم که او اساساٌ و اصالتاٌ ایرانی است و نه سوئیسی .
پس چیزی وجود ندارد که بتوان به عنوان سهم سوئیس در نقش فرهنگی جمالزاده در ایران پیدا کرد.
البته من نمی‌دانم و قصد هم ندارم که دلایل جعلی اختراع و عنوان کنم .اما چرا کمی بیشتر تأمل نکنیم؟ فقط به دلیل مباحثه و برای آنکه دعوتی را که امشب از من برای حضور در اینجا بعمل آمده توجیه کنم.
درحقیقت، سوئیس در طی قرن نوزدهم در بین حکومت‌های مطلقه سلطه جو در اروپا به عنوان مأمنی برای آزادیخواهان، انقلابیون و دیگر چهره های آشوبگر شهرت خوبی نداشته است.
این شهرت تا قرن بیستم ادامه یافت و دلیلی شد برای هزاران فرد تحت تعقیب تا طی جنگ جهانی اول به دنبال یافتن پناهگاه به کشور من روی آورند. جمالزاده شاید همین دلایل شخصی را داشته که در دهه بیست قرن گذشته به سوئیس آمد، آنچه او آنجا یافت نگرشی خاص سوئیس بود که رو در روی تمایلات عمده جامعه جهانی می‌ایستد.
آنچه او آنجا یافت احتمالاٌ آن استعداد سوئیسی بود که با تمایلات عمومی که نمی توانید تغییر دهید مخالفت نمی‌کند بلکه ترجیحاٌ به آن‌ها می‌پیوندد و آنها را با خوشرویی می‌پذیرد.
من از تمایلاتی حرف می‌زنم که به اندیشه جهانی کردن حاکم امروز منجر می‌شود. در واقع، سوئیس شم خوبی داشته که بی‌آنکه در هویت ملی خود تغییری ایجاد کند، توانسته خود را با جهانی شدن جهان، جامعه و اقتصاد انطباق دهد و در این زمینه به موفقیتی قابل ملاحظه دست یابد. این کار مستلزم ارزیابی معقولانه بود از آنچه ما نیاز داشتیم و آنچه که می‌توانست در راه نیل به این هدف مانع ایجاد کند  نگرشی بسیار معتدل، صریج و بسیار سوئیسی‌ به مسائل جهانی.
من یکی از داستان‌های «یکی بود، یکی نبود» – روزی روزگاری – را خواندم البته باید اعتراف کنم به زبان انگلیسی و نه فارسی. و کم کم به چگونگی تأثیر نثر انقلابی جمالزاده پی بردم. این امر به سبب صراحت او در پیرنگ، در سبک و در واژگان بوده است. این داستان به نحوی ادبیات سوئیس را در قرن بیستم (‌در نیمه قرن ) به خاطر من آورد. بار دیگر نوعی اعتدال و صراحت را در آن دیدم بی‌نشانی از مشخصه‌های‌ فخرفروشانه در سبک و واژگان آن.
من از ادبیات فارسی بسیار کم می‌دانم. اما اگر نخستین مشاهدات و حدس و گمان‌های تردیدآمیز من درست باشد، می‌توانم به صورتی مبهم آنچه را ادبیات فارسی می‌بایستی قبل از جمالزاده بوده و تأثیر او را بر آن تصور کنم.
اگر شما هم بتوانید به تفکرات و حدس و گمان‌های من بپیوندید، شاید بتوانید سهمی ممکن از سوئیس را در آن تشخیص دهید، حتی اگر من نتوانم توضیح دهم چرا و چگونه جمالزاده به شخصیتی انقلابی در عرصه ادبیات بدل شد .
اینکه شما میزبان اصلاح‌گری برجسته در عرصه فرهنگ بوده‌اید، میزبان یک انقلابی در بهترین معنای کلمه، فکر و احساسی ارزشمند از خود به جای می‌گذارد.
من از ادبیات فارسی سپاسگزارم که در تاریخ خود به سوئیس جایگاهی داده است.
اجازه دهید روح و اراده جمالزاده را به نسل‌های جوانتر استعدادهای ادبی و فعالین فرهنگی انتقال دهیم! اگر کسی نقش سوئیس را در یک مرحله از تاریخ شما به یاد آورد، چه بهتر برای من و برای همه کوشش‌های مشترک در حیطه فرهنگ


¤ نویسنده: محبوب

نوشته های دیگران ( )

ساعت 9:3 صبح یکشنبه 87/9/3



درجنبش فکری مشروطه جمالزاده از جمله شخصیت‌هایی است که نه تنها در عرصه سیاسی و مبارزات اجتماعی برای آزادی و جامعه مدنی، بلکه در بعد فرهنگی و ادبی نیز از وزنه‌های بسیار اساسی و پیشروان مدرنیته در ایران به‌شمار می‌رود.
کودکی جمالزاده
سید محمد علی جمالزاده در سال 1270 (1891) در اصفهان به دنیا آمد. پدر او سید جمال‌الدین واعظ اصفهانی - که اصلا همدانی بوده است – از واعظین مبارز و مخالف استبداد در دوران مشروطه بود. او در خانواده‌ای مشروطه‌خواه تربیت شد که سنخیتی با فرهنگ تعصب و واپسگرانه حاکم در آن زمان نداشت. از همان کودکی با توهیناتی که به او و پدرش تحت عنوان بابی می‌شد، هر چه بیش‌تر او را از چنین محیط‌های واپسگرایانه‌ای دور می‌کرد. او در شرح خاطره‌ای از کودکی خود می‌نویسد: "از میدانشاه که می‌گذشتم دیدم مردم جمع شده‌اند و غوغایی برپاست. نزدیک شدم دیدم دو نفر تاجر بلند بالا را با سر برهنه در میان گرفته‌اند و می‌گویند بابی هستند و آن‌ها را به طرف مسجد شاه که مسجد آقا نجفی بود می‌بردند. در همان وقت شخصی که یک پیت حلبی نفت با جامی در دست داشت فرا رسید و مردم از آن نفت خریدند و ریختند به روی آن دو نفر و آتش زدند و همان‌طور که آن دو می‌سوختند و التماس می‌کردند آن‌ها را کشان‌کشان به طرف مسجد می‌بردند... دوان دوان به خانه برگشته قضایا را برای مادرم حکایت نمودم و گفتم که در مسجد شاه یک نفر از تماشاچیان ناگهان نگاهش به من افتاد و مرا شناخت و گفت تو بچه بابی در این‌جا چه می‌کنی؟ و من گریه‌ام گرفت و فرار کردم."

جمالزاده از ده سالگی با پدر که در شهرهای مختلف (به ویژه تبریز) وعظ می‌کرد، به سفر می‌رفت و شاهد بسیاری از حوادث و به قول خودش "گیر و دارهای اول مشروطیت" بوده است. او در ملاقات پدر با محمدعلی شاه که در نیاوران صورت گرفت حضور داشت و شاهد غضب شاه نسبت به سید بود که متعاقب آن منجر به سوءقصد به جان پدر از سوی کالسکه‌چی همراه‌شان شد. او در اصفهان شاهد حمله‌ور شدن متعصبین و تعدادی از طلبه‌ها به مدرسه مدرن علی نقی خان از دوستان پدر به تحریک آقانجفی بود. در خلال یکی از سفرهایش ظل‌السلطان تهدید کرده بود اگر پای سید جمال به اصفهان برسد گوشت بدنش را تکه‌تکه خواهد کرد. سید دیگر به اصفهان نرفت، یکی از دوستان خانه و اثاثیه خانواده جمالزاده را با عجله فروخت و او را به همراه مادر و برادرش با دلیجان شبانه به تهران بردند. در آن زمان او شاید بیش از یازده سال نداشت. در تهران در مدرسه ثروت و ادب درس می‌خواند و پدر از اولین انقلابیونی بود که در پای منبر مسجد شاه هرروز از آزادی و عدالت سخن می‌گفت.

خروج از ایران
سید جمال برای رهایی فرزندش از خطراتی که خانواده‌شان را تهدید می‌کرد در سال 1287 (1908) او را روانه بیروت کرد تا به تحصیل در محیطی امن مشغول شود. جمالزاده تحصیلات متوسطه را در مدرسه آنطورا - دهکده‌ای در جبل لبنان مشرف به دریای مدیترانه- که به دست کشیش‌های لازاریست اداره می‌شد، گذراند. او با یکی از هم‌کلاسی‌های خود روزنامه‌ای به زبان فرانسه بیرون می‌داد. در همین مدرسه بود که خبر شد پدر را در زندان بروجرد به قتل رساندند.
جمالزاده در سال 1289 (1910) از بیروت به پاریس رفت و سپس در شهر لوزان سوئیس به تحصیل حقوق مشغول شد. او در این دوره از فقر و بی‌پولی بی‌حد زجر می‌کشید، تا حدی که شب‌های زیادی را گرسنه به سر می‌برد. او می‌نویسد: "یک نفر از دوستان به دیدنم آمد. گفتم کاغذی به مادرم به تهران نوشته‌ام و پول تمبر ندارم و امیدوار بودم وجه مختصری به من خواهد داد و من به جای تمبر با آن وجه قطعه نانی خواهم خرید. از قضا تمبر با خود داشت و ... داد و رفت و من خجالت کشیدم حقیقت مطلب را به او بگویم.... به زور درس دادن لقمه نانی به دست می‌آوردم و گاهی هم نه درسی پیدا می‌شد و نه نان و خدا تنها بزرگ بود...". جمالزاده در خاطراتش نقل می‌کند که در لوزان با دخترکی سوئیسی "رفاقت به‌هم زده بود." خانواده مذهبی دختر پس از بو بردن از این رابطه او را به دیژون فرستادند. هم‌زمان و به‌طور اتفاقی صمد خان وزیر مختار ایران در پاریس جمالزاده را احضار کرد وگفت: "شنیده‌ام به‌جای تحصیل با دخترها ....وقتت را تلف می‌سازی." او سه شهر را برای ادامه تحصیل حقوق به جمالزاده پیشنهاد کرد که یکی از آن‌ها دیژون بود. البته که او دیژون را انتخاب کرد و در سال 1291 (1912) تا 1293 (1914) در آن‌جا به ادامه تحصیل پرداخت و مدرک گرفت. جمالزاده در معیت ایلات و عشایر
وقتی جمالزاده در سال 1294 (1915) به دعوت تقی‌زاده برای شرکت در کمیته ملیون ایرانی وارد برلین شد، جوان‌ترین عضو این کمیته به‌شمار می‌رفت. با این‌حال ماموریت یافت برای جمع‌آوری قشون ایلات به‌منظور مقاومت در مقابل روس‌ها وانگلیس‌ها به بغداد و از آن‌جا به کرمانشاه برود. در بغداد او به‌همراه استاد پورداود و حاج اسمعیل آقا امیرخیزی روزنامه‌ای به نام "رستاخیز" به مدیریت پورداود به‌راه انداختند. از بغداد به کرمانشاه رفت و مدت شانزده ماه در آن‌جا و لرستان به فعالیت برای ایجاد مناسبات و روابط با ایلات و عشایر لر و کرد مثل کاکاوند، کلهر، گوران و سنجابی مشغول بود. در کرمانشاه قشونی فراهم آوردند به‌نام قشون نادری و جمالزاده با لباس مبدل به تهران رفت تا سرداری برای آن بیابد. او در ملاقات با رئیس ایل کاکاوند برای عقد قرارداد و قسم‌نامه پی برد که مرحوم اشرف زاده از اعضای کمیته ملیون ایرانی که در ضمن ماموریت به قتل رسیده بود، توسط همین افراد کشته شده است. جمالزاده متوجه شد که آن‌ها هیچ نیت دیگری جز اخاذی و دریافت پول ندارند و از طریق آن‌ها نمی‌توان مقاومتی را سازمان داد. همین‌طور هم شد، روس‌ها آمدند و همه به بغداد فرار کردند. او سپس از طریق استامبول بار دیگر به برلین آمد. جمالزاده در برلین
از این زمان به بعد در برلین ماندگار شد، به انتشار کاوه مدد رساند و مشغول به نوشتن مقاله‌های اجتماعی و سیاسی شد (ر. ک. به بخش اول و دوم این سلسله مقالات). در این زمان وزنه فعالیت‌های اجتماعی – سیاسی او هنوز بالا بود. از طرف ملیون به کنگره سوسیالیست‌ها در استکهلم رفت و بر ضد روس و انگلیس پیام مفصلی خواند و مطالب اعتراض‌آمیز زیادی در جراید آن کشور بر ضد روس و انگلیس نوشت. بی‌دلیل نبود که در عهدنامه برست لیتوسک که بین آلمان و روسیه منعقد شد، بسیاری از تقاضاهای ملیون ایرانی مورد توجه قرار گرفت و ایرانیان در برلین جشن‌ها گرفتند. او مقالات بسیاری برای "نامه فرنگستان" که نشریه محصلین ایرانی بود می‌نوشت. همین‌طور با مجلات ایران مثل "مهر"، "یغما" و "سخن" مقالاتی به قلم او به چاپ می‌رسید. مقالات زیادی نیز به زبان آلمانی و انگلیسی در نشریات اروپایی درباره اوضاع اجتماعی – اقتصادی ایران به چاپ رسانده است. داستان کوتاه "فارسی شکر است" از جمالزاده سال 1300 (1921) در کاوه چاپ شد و به‌عنوان اولین داستان سبک مدرن در ادبیات فارسی به ثبت رسید. کتاب "یکی بود یکی نبود" جمالزاده هم در همین زمان توسط کاوه منتشر شد. این کتاب در تهران غوغا به راه انداخت. چماق‌های تکفیر به حرکت درآمدند. بسیاری از متعصبین در مساجد و منابر اجتماع می‌کردند و با کفر و زندقه به صف‌آرایی مشغول می‌شدند. مسجد جامع مرکز اجتماع علما و ذاکرین شد. برای ناشر کتاب در ایران تقاضای تبعید کردند. بازارها و دکان‌ها تعطیل شدند و ولوله‌ای در شهر ایجاد شد. عامل جنجال یکی از داستان‌های کتاب به نام "بیله دیگ، بیله چغندر"، و این قسمت داستان معرفی شده بود: «چیز غریبی که در این مملکت است این است که گویا اصلا زن وجود ندارد. تو کوچه‌ها دخترهای کوچک چهار پنج ساله دیده می‌شود ولی زن هیچ در میان نیست. من شنیده بودم که در دنیا "شهر زنان" وجود دارد که در آن هیچ مرد نیست ولی "شهر مردان" به عمرم نشنیده بودم. در فرنگستان می‌گویند ایرانی‌ها هرکدام یک حرم‌خانه دارند که پر از زن است ولی الحق که هم‌وطنان من خیلی از دنیا بی‌خبر هستند. در ایرانی که اصلا یک زن پیدا نمی‌شود چه طور هر نفر می‌تواند یک خانه پر از زن داشته باشد؟ امان از جهل! یک روز دیدم تو بازار مردم دور یک کسی را که موی بلند دارد و صورت بی مو و لباس سفید بلند و کمربند ابریشم داشت گرفته‌اند. گفتم یقین یک نفر زن است و با کمال خوشحالی دویدم که اقلا یک زن ایرانی دیده باشم ولی خیر، معلوم شد یارو درویش است... یک روز از یکی از ایرانیانی که با من رفیق شده بود و دارای چندین اولاد بود پرسیدم پس زن تو کجاست. دیدم فورا سرخ شد و چشم‌هایش دیوانه‌وار از حدقه بیرون آمد و حالش به کلی دگرگون شد و فهمیدم ... که در این مملکت نه فقط زن وجود ندارد بلکه اسم زن را هم نمی‌توان بر زبان آورد».

جالب این است که نویسنده شدن جمالزاده محصول یادگیری زبان فارسی و انجام مطالعات زیاد در این راستا به همت خود او در خارج از ایران انجام گرفت. در کودکی او در مدارس ایران فارسی را خوب تدریس نمی‌کردند و به‌هنگام خروج از ایران فارسی او بسیار ضعیف بود. اما او خواند و خواند و نوشت تا نویسنده‌ای پیشرو شد. کاوه در اثر مضیقه مالی دیگر منتشر نشد و جمالزاده در برلین برای امرار معاش به استخدام سفارت ایران در آلمان درآمد. مدتی کوتاه مدیر مجله "علم و هنر" بود که سردبیری آن را نیز به‌عهده داشت. او تا سال 1310 (1931) در برلین ماند و سرپرستی دانشجویان و محصلین ایرانی را به عهده داشت.

زندگی در ژنو
پس از عزیمت از برلین جمالزاده در موسسه بین‌المللی کار در ژنو مشغول به کار شد و تا سن بازنشستگی در همین سمت ماند. او سهم بزرگی در انتقال تجربیات بین‌المللی برای سازماندهی ادارات و نهادهای مربوط به کار مثل شورای عالی کار، بیمه‌ها، اتحادیه‌های کار و سایر نهادها به ایران داشته است. جمالزاده در ژنو هم‌زمان به‌طور فعال‌تری به‌کار داستان‌نویسی ادامه داد. کتاب‌های "قلتش دیوان"، راه آب نامه"، "قصه قصه‌ها"، "عمو حسینقلی یا هفت قصه"، "صحرای محشر" و "دارالمجانین" از محصولات کار او در ژنو است. با صادق هدایت، حجازی و محمد مسعود مناسباتی مستمر داشت. داستان‌های جمالزاده به لحاظ فرم دارای نثری ساده، زیبا و روان است. محتوای انتقادی-اجتماعی آن‌ها برگرفته از مختصات جامعه ایران در دوران انقلاب مشروطه است و آکنده از ضرب‌المثل‌ها و اصطلاح‌های عامیانه و لحنی طنزآلوده است. این نویسنده در سال 1355 (1976) شرح حال خود را در «راهنمای کتاب» نوشت. او هم‌چنین اقدام به ترجمه کتاب‌های مختلفی از جمله «خسیس» مولیر و «ویلهم تل» شیلر به فارسی کرد. تسلط بر اصطلاحات مذهبی و روایات اسلامی از شاخصه‌های نثر اوست. جمالزاده در دوران کهولت به مدت پنج سال مشغول نوشتن خاطرات و مکاتبه با نویسندگان شد. او در 15 آبان 1376 (1997) پس از گذران بیش از یک قرن زندگی پربار سیاسی- فرهنگی در شهر ژنو سوئیس از میان ما رفت.
برخی از آثار او عبارتند از: «دارالمجانین»، «سرگذشت عمو حسینعلی» در سال 1321 (1942)، «سروته یک کرباس» 1323 (1944)، «قلتشن دیوان» 1325 (1946)، «صحرای محشر»، «هزار پیشه» 1326 (1947)، «معصومه شیرازی» 1333 (1954)، «تلخ و شیرین» 1334 (1955)، «شاهکار»1337 (1958)،«کهنه و نو»، « قصه قصه‌ها» و «قصه‌های کوتاه قنبرعلی» 1338 (1959)، « هفت کشور» و «غیر از خدا هیچکس نبود» 1340 (1961)، «شورآباد» 1341 (1962)، «خاک و آدم » و «صندوقچه اسرار» 1342 (1963)، «آسمان و ریسمان» 1343 (1964)، «مرکب محو» 1344 (1965)،«قصه‌های کوتاه برای بچه‌های ریشدار» 1352 (1973)، «قصه ما به سر رسید» 1357 (1978)

¤ نویسنده: محبوب

نوشته های دیگران ( )

ساعت 10:45 صبح شنبه 87/9/2


نگارش های ترجمه ای ؛

نخستین ترجمه جمالزاده قهوخانه سورات ، نوشته برناردن دوسن پیر فرانسوی است که در برلن به سال 1340 منتشر شد .

پس از آن سالهای دراز از کار ترجمه دست شست تا آنگاه که بنگاه ترجمه و نشر کتاب بنیاد گرفت و جمالزاده دو کتاب از شیلر به نام های دون کارلوس و ویلهم تل ، نمایشنامه خسیس از مولیر و دشمن ملت از ایبس را به ترجمه در آورد و در بنگاه نشر کتاب به چاپ رسید .

 

ترجمه های جمالزاده دو نوع است :

-قسمتی آنهاست که پیروی از متن را الزامی دانسته است ( مانند آثار شیلر و مولیر )

-قسمتی دیگر آنهاست که خود را ملزم به تبعیت از اصل نمی دانسته و برای مناسب ساختن متن برای خواننده ایرانی در آنها دست برده و به آرایش زبانی و تعبیراتی آنها پرداخته است . ( مانند قنبر علی جوانمرد شیراز ) .

 

فهرست کتابهایی  که او ترجمه کرده به ترتیب تاریخ چنین اند :

- قهوخانه سورات یا جنگ هفتادو دو ملت ( از برناردن دو سن پیر ) 1340 ق

- ویلهم تل ( از شیلر ) 1334

- داستان بشر ( از هندریک وان لون ) 1335

- خسیس ( از مولیر )

 

نوشته های خاطراتی :

 جمالزاده در این زمینه بسیار نویس بود ، همیشه در سخن گفتن از گذشته صحبتش دامنه می گرفت  (  گل می کرد ) .

 

نوشته های خاطراتی او دو گونه است :

-قسمتی به سرگذشت دوستان و هم روزگارانش اختصاص دارد ، مثل مطالبی که درباره ابراهیم پور داود ، سید حسن تقی زاده و حاج میرزا یحیی دولت آبادی و محمد قزوینی و خاندان علوی و دکتر محمود افشار ، حسن جابری انصاری اصفهانی ، عارف قزوینی و سید اشرف الدین نسیم شمال نوشت . همچنین درباره دانشمندان جوان تر از خود مقاله هایی را به مقام دکتر محمد معین ، امیر مهدی بدیع ، مجتبی مینوی ، دکتر غلامحسین یوسفی اختصاص داده است . درباره صادق هدایت چندین نوشته دارد و در چند سال در گذشت آن نویسنده ، مطلبی در مجله سخن به چاپ می رسانید و یاد هدایت را در اذهان تجدید می کرد .

-  اما قسمتی دیگر از نوشته های او عبارت است از آنچه مرتبط با سرگذشت پدرش و خودش می شود ، این نوشته ها به طور پراکنده در مجله ها ( عمدتاً راهنمای کتاب ، یغما ، وحید ، آینده ) چاپ شده است .

 

انتقاد و معرفی :

 جمالزاده تقریباً هر کتابی را که دریافت می کرد می خواند و در حاشیه آن یاداشت های ذوقی یا انتقادی می نوشت . مرسومش بر این بود که پس از خواندن کتاب تازه رسیده مختصری از نظر خود را به مولف آن کتاب می فرستاد و اگر آن کتاب ارزشمند بود آن مطلب را در مقاله ای می آورد و در مجله ها چاپ می کرد . شاید نزدیک به 80 مقاله از این گونه نوشته داشته باشد که بسیاری از مهمترین آنها در مجله راهنمای کتاب چاپ شده است . جمالزاده از کمک کردن مالی به اشخاص دانشمند نیازمند کوتاهی نداشت و می کوشید از کمک کردن های او کسی آگاهی پیدا نکند  و دراین زمینه کارهای زیادی انجام داد .

 

نگارش های داستانی :

آغازگر راه زیبایی داستان نگاری او با داستانی به نام فارسی شکر است که نخستین بار در سال 1340 قمری ( 1922 ) به چاپ رسید .

این داستان را حسن تقی زاده پسندید و در مجله علمی کاوه طبع ( چاپ ) کرد و محمد قزوینی که به دشوار یابی مشهور بود آن را پسندید و نخستین ستایش نامه را درباره آن نوشت .

بعدها این داستان با تعدادی دیگر از داستان های دیگر کتاب یکی بود یکی نبود را تشکیل دادند .

 

بیش از 65 سال از انتشار یکی بود یکی نبود مجموعه اولین داستان های کوتاه محمد علی جمالزاده نویسنده نامدار ایران می گذرد ، این مجموعه به حق به عنوان آغازگر راه نوین داستان نویسی در ایران شناخته شده است .

هر چند بیش از انتشار این اثر در ادبیات فارسی قصه ها و حکایات فراوانی به نظم ( شعر گفتن ، شعر گویی ) و نثر ( کلامی که شعر نباشد ، غیر منظوم ) وجود دارد  حتی داستان گونه هایی ، بعد از انقلاب مشروطیت منتش شده است که هر کدام در جای خویش ارزش های خاص خود را دارند اما ( یکی بود یکی نبود ) با وجود پیوند انکار ناپذیر آن با ادب گذشته ی فارسی از ادبیات داستانی ( فرنگ ) نیز بهره کافی برده است و در مجموع در چار چوب داستان امروزی ارزیابی می شود و در این قلمرو وپیشتاز است .

 

از این کتاب در تمام معرفی های تاریخی ادبی معاصر ایران به هر زبانی نام ( شهرت ) رفته و در گزیده ها و ترجمه ادبیات معاصر ایران اغلب از داستان های آن آورده شده است .

جمالزاده داستان نویسی را شغل خود می دانست و بطور منظم بدان مداومت می داد ولی توفیق او بر نوشته ای بعدی به مرز یکی بود یکی نبود نرسید ، اگر چه در راه آب نامه ، معصومه شیرازی و دارالمجانین قطعات خوب ، زیبا و ماندگار است .

از داستان های جمالزاده نمونه هایی به زبان های انگلیسی ، فرانسه ، آلمانی ، روسی ( متعدد ) ، ایتالیایی ، ژاپنی ، ........ ترجمه شده است .

 

یونسکو مجموعه ای برگزیده از داستان های او را به نام ( CHOIXDES NOUVELLES ) در سال 1959 منتشر کرد ( ترجمه شده توسط STELLA CORBIN  و حسن لطفی با مقدمه ها هانری ماسه ) .

حشمت موید با همکاری پل اسپراکمن ( POSPRACHMAN  ) در سال 1985 ترجمه انگلیسی یکی بود یکی نبود را به نام (  ONCEUPONATIME ) انتشار داد ( جزو مجموعه  PERSIANLITERATURE SERIES6) نیز کتاب سروته یک کرباس نیز به انگلیسی ترجمه شده است .

 

ازمیان داستانهای متاخر او شور آباد شهرت نسبتاً بهتری گرفت و توسط ( ر. گلپکه ) به آلمانی ترجمه و منتشر شد ( 1962 ) و در همان سال به زبان فرانسه هم در روزنامه ی مشهور ژورنال دو ژنو به چاپ رسید .

اهمیت این داستان آن بود که از وضع اجتماعی و خیال پرستی های حکومت و نو دولتی مردم حکایت می کرد .

جمالزاده در سال های حدود 1340 داستانهای ( ایلچی و قیصر ) و ( نمک گندیده ) را وسیله نشان دادن معایب اوضاع جاری استبدادی و نو دولتی کرد .

 

فهرست کتابهای داستانی او بر حسب تاریخ :

یکی بود یکی نبود                                                                  1340 ق

دارالمجانین                                                                          1321 ش

عمو حسینعلی ( بعدها به نام جلد اول شاهکار تجدید چاپ شده است )            1321

صحرای محشر                                                                       1323

قلتشن دیوان                                                                          1325

راه آب نامه                                                                             1326

معصومه شیرازی                                                                     1333

سرو ته یک کرباس یا اصفهان نامه                                                1334

تلخ و شیرین ( مجموعه )                                                           1334   

شاهکار ( دو جلد )                                                                   1337

کهنه و نو ( مجموعه )                                                                1338 

غیر از خدا هیچ کس نبود                                                            1340

آسمان و ریسمان ( مجموعه )                                                     1343

قصه های کوتاه برای بچه های رش دار( مجموعه )                            1353

قصه های ما به سر رسید ( مجوعه)                                              1357

 

مطالبی که درباره محمد علی جمالزاده نوشتم با بکارگیری ضمیمه ی کتاب یکی بود یکی نبود نوشته ایرج افشار بود .

 

 


¤ نویسنده: محبوب

نوشته های دیگران ( )

ساعت 10:44 صبح شنبه 87/9/2


نگارش های ترجمه ای ؛

نخستین ترجمه جمالزاده قهوخانه سورات ، نوشته برناردن دوسن پیر فرانسوی است که در برلن به سال 1340 منتشر شد .

پس از آن سالهای دراز از کار ترجمه دست شست تا آنگاه که بنگاه ترجمه و نشر کتاب بنیاد گرفت و جمالزاده دو کتاب از شیلر به نام های دون کارلوس و ویلهم تل ، نمایشنامه خسیس از مولیر و دشمن ملت از ایبس را به ترجمه در آورد و در بنگاه نشر کتاب به چاپ رسید .

 

ترجمه های جمالزاده دو نوع است :

-قسمتی آنهاست که پیروی از متن را الزامی دانسته است ( مانند آثار شیلر و مولیر )

-قسمتی دیگر آنهاست که خود را ملزم به تبعیت از اصل نمی دانسته و برای مناسب ساختن متن برای خواننده ایرانی در آنها دست برده و به آرایش زبانی و تعبیراتی آنها پرداخته است . ( مانند قنبر علی جوانمرد شیراز ) .

 

فهرست کتابهایی  که او ترجمه کرده به ترتیب تاریخ چنین اند :

- قهوخانه سورات یا جنگ هفتادو دو ملت ( از برناردن دو سن پیر ) 1340 ق

- ویلهم تل ( از شیلر ) 1334

- داستان بشر ( از هندریک وان لون ) 1335

- خسیس ( از مولیر )

 

نوشته های خاطراتی :

 جمالزاده در این زمینه بسیار نویس بود ، همیشه در سخن گفتن از گذشته صحبتش دامنه می گرفت  (  گل می کرد ) .

 

نوشته های خاطراتی او دو گونه است :

-قسمتی به سرگذشت دوستان و هم روزگارانش اختصاص دارد ، مثل مطالبی که درباره ابراهیم پور داود ، سید حسن تقی زاده و حاج میرزا یحیی دولت آبادی و محمد قزوینی و خاندان علوی و دکتر محمود افشار ، حسن جابری انصاری اصفهانی ، عارف قزوینی و سید اشرف الدین نسیم شمال نوشت . همچنین درباره دانشمندان جوان تر از خود مقاله هایی را به مقام دکتر محمد معین ، امیر مهدی بدیع ، مجتبی مینوی ، دکتر غلامحسین یوسفی اختصاص داده است . درباره صادق هدایت چندین نوشته دارد و در چند سال در گذشت آن نویسنده ، مطلبی در مجله سخن به چاپ می رسانید و یاد هدایت را در اذهان تجدید می کرد .

-  اما قسمتی دیگر از نوشته های او عبارت است از آنچه مرتبط با سرگذشت پدرش و خودش می شود ، این نوشته ها به طور پراکنده در مجله ها ( عمدتاً راهنمای کتاب ، یغما ، وحید ، آینده ) چاپ شده است .

 

انتقاد و معرفی :

 جمالزاده تقریباً هر کتابی را که دریافت می کرد می خواند و در حاشیه آن یاداشت های ذوقی یا انتقادی می نوشت . مرسومش بر این بود که پس از خواندن کتاب تازه رسیده مختصری از نظر خود را به مولف آن کتاب می فرستاد و اگر آن کتاب ارزشمند بود آن مطلب را در مقاله ای می آورد و در مجله ها چاپ می کرد . شاید نزدیک به 80 مقاله از این گونه نوشته داشته باشد که بسیاری از مهمترین آنها در مجله راهنمای کتاب چاپ شده است . جمالزاده از کمک کردن مالی به اشخاص دانشمند نیازمند کوتاهی نداشت و می کوشید از کمک کردن های او کسی آگاهی پیدا نکند  و دراین زمینه کارهای زیادی انجام داد .

 

نگارش های داستانی :

آغازگر راه زیبایی داستان نگاری او با داستانی به نام فارسی شکر است که نخستین بار در سال 1340 قمری ( 1922 ) به چاپ رسید .

این داستان را حسن تقی زاده پسندید و در مجله علمی کاوه طبع ( چاپ ) کرد و محمد قزوینی که به دشوار یابی مشهور بود آن را پسندید و نخستین ستایش نامه را درباره آن نوشت .

بعدها این داستان با تعدادی دیگر از داستان های دیگر کتاب یکی بود یکی نبود را تشکیل دادند .

 

بیش از 65 سال از انتشار یکی بود یکی نبود مجموعه اولین داستان های کوتاه محمد علی جمالزاده نویسنده نامدار ایران می گذرد ، این مجموعه به حق به عنوان آغازگر راه نوین داستان نویسی در ایران شناخته شده است .

هر چند بیش از انتشار این اثر در ادبیات فارسی قصه ها و حکایات فراوانی به نظم ( شعر گفتن ، شعر گویی ) و نثر ( کلامی که شعر نباشد ، غیر منظوم ) وجود دارد  حتی داستان گونه هایی ، بعد از انقلاب مشروطیت منتش شده است که هر کدام در جای خویش ارزش های خاص خود را دارند اما ( یکی بود یکی نبود ) با وجود پیوند انکار ناپذیر آن با ادب گذشته ی فارسی از ادبیات داستانی ( فرنگ ) نیز بهره کافی برده است و در مجموع در چار چوب داستان امروزی ارزیابی می شود و در این قلمرو وپیشتاز است .

 

از این کتاب در تمام معرفی های تاریخی ادبی معاصر ایران به هر زبانی نام ( شهرت ) رفته و در گزیده ها و ترجمه ادبیات معاصر ایران اغلب از داستان های آن آورده شده است .

جمالزاده داستان نویسی را شغل خود می دانست و بطور منظم بدان مداومت می داد ولی توفیق او بر نوشته ای بعدی به مرز یکی بود یکی نبود نرسید ، اگر چه در راه آب نامه ، معصومه شیرازی و دارالمجانین قطعات خوب ، زیبا و ماندگار است .

از داستان های جمالزاده نمونه هایی به زبان های انگلیسی ، فرانسه ، آلمانی ، روسی ( متعدد ) ، ایتالیایی ، ژاپنی ، ........ ترجمه شده است .

 

یونسکو مجموعه ای برگزیده از داستان های او را به نام ( CHOIXDES NOUVELLES ) در سال 1959 منتشر کرد ( ترجمه شده توسط STELLA CORBIN  و حسن لطفی با مقدمه ها هانری ماسه ) .

حشمت موید با همکاری پل اسپراکمن ( POSPRACHMAN  ) در سال 1985 ترجمه انگلیسی یکی بود یکی نبود را به نام (  ONCEUPONATIME ) انتشار داد ( جزو مجموعه  PERSIANLITERATURE SERIES6) نیز کتاب سروته یک کرباس نیز به انگلیسی ترجمه شده است .

 

ازمیان داستانهای متاخر او شور آباد شهرت نسبتاً بهتری گرفت و توسط ( ر. گلپکه ) به آلمانی ترجمه و منتشر شد ( 1962 ) و در همان سال به زبان فرانسه هم در روزنامه ی مشهور ژورنال دو ژنو به چاپ رسید .

اهمیت این داستان آن بود که از وضع اجتماعی و خیال پرستی های حکومت و نو دولتی مردم حکایت می کرد .

جمالزاده در سال های حدود 1340 داستانهای ( ایلچی و قیصر ) و ( نمک گندیده ) را وسیله نشان دادن معایب اوضاع جاری استبدادی و نو دولتی کرد .

 

فهرست کتابهای داستانی او بر حسب تاریخ :

یکی بود یکی نبود                                                                  1340 ق

دارالمجانین                                                                          1321 ش

عمو حسینعلی ( بعدها به نام جلد اول شاهکار تجدید چاپ شده است )            1321

صحرای محشر                                                                       1323

قلتشن دیوان                                                                          1325

راه آب نامه                                                                             1326

معصومه شیرازی                                                                     1333

سرو ته یک کرباس یا اصفهان نامه                                                1334

تلخ و شیرین ( مجموعه )                                                           1334   

شاهکار ( دو جلد )                                                                   1337

کهنه و نو ( مجموعه )                                                                1338 

غیر از خدا هیچ کس نبود                                                            1340

آسمان و ریسمان ( مجموعه )                                                     1343

قصه های کوتاه برای بچه های رش دار( مجموعه )                            1353

قصه های ما به سر رسید ( مجوعه)                                              1357

 

مطالبی که درباره محمد علی جمالزاده نوشتم با بکارگیری ضمیمه ی کتاب یکی بود یکی نبود نوشته ایرج افشار بود .

 

 


¤ نویسنده: محبوب

نوشته های دیگران ( )

ساعت 10:42 صبح شنبه 87/9/2


نگارش های ترجمه ای ؛

نخستین ترجمه جمالزاده قهوخانه سورات ، نوشته برناردن دوسن پیر فرانسوی است که در برلن به سال 1340 منتشر شد .

پس از آن سالهای دراز از کار ترجمه دست شست تا آنگاه که بنگاه ترجمه و نشر کتاب بنیاد گرفت و جمالزاده دو کتاب از شیلر به نام های دون کارلوس و ویلهم تل ، نمایشنامه خسیس از مولیر و دشمن ملت از ایبس را به ترجمه در آورد و در بنگاه نشر کتاب به چاپ رسید .

 

ترجمه های جمالزاده دو نوع است :

-قسمتی آنهاست که پیروی از متن را الزامی دانسته است ( مانند آثار شیلر و مولیر )

-قسمتی دیگر آنهاست که خود را ملزم به تبعیت از اصل نمی دانسته و برای مناسب ساختن متن برای خواننده ایرانی در آنها دست برده و به آرایش زبانی و تعبیراتی آنها پرداخته است . ( مانند قنبر علی جوانمرد شیراز ) .

 

فهرست کتابهایی  که او ترجمه کرده به ترتیب تاریخ چنین اند :

- قهوخانه سورات یا جنگ هفتادو دو ملت ( از برناردن دو سن پیر ) 1340 ق

- ویلهم تل ( از شیلر ) 1334

- داستان بشر ( از هندریک وان لون ) 1335

- خسیس ( از مولیر )

 

نوشته های خاطراتی :

 جمالزاده در این زمینه بسیار نویس بود ، همیشه در سخن گفتن از گذشته صحبتش دامنه می گرفت  (  گل می کرد ) .

 

نوشته های خاطراتی او دو گونه است :

-قسمتی به سرگذشت دوستان و هم روزگارانش اختصاص دارد ، مثل مطالبی که درباره ابراهیم پور داود ، سید حسن تقی زاده و حاج میرزا یحیی دولت آبادی و محمد قزوینی و خاندان علوی و دکتر محمود افشار ، حسن جابری انصاری اصفهانی ، عارف قزوینی و سید اشرف الدین نسیم شمال نوشت . همچنین درباره دانشمندان جوان تر از خود مقاله هایی را به مقام دکتر محمد معین ، امیر مهدی بدیع ، مجتبی مینوی ، دکتر غلامحسین یوسفی اختصاص داده است . درباره صادق هدایت چندین نوشته دارد و در چند سال در گذشت آن نویسنده ، مطلبی در مجله سخن به چاپ می رسانید و یاد هدایت را در اذهان تجدید می کرد .

-  اما قسمتی دیگر از نوشته های او عبارت است از آنچه مرتبط با سرگذشت پدرش و خودش می شود ، این نوشته ها به طور پراکنده در مجله ها ( عمدتاً راهنمای کتاب ، یغما ، وحید ، آینده ) چاپ شده است .

 

انتقاد و معرفی :

 جمالزاده تقریباً هر کتابی را که دریافت می کرد می خواند و در حاشیه آن یاداشت های ذوقی یا انتقادی می نوشت . مرسومش بر این بود که پس از خواندن کتاب تازه رسیده مختصری از نظر خود را به مولف آن کتاب می فرستاد و اگر آن کتاب ارزشمند بود آن مطلب را در مقاله ای می آورد و در مجله ها چاپ می کرد . شاید نزدیک به 80 مقاله از این گونه نوشته داشته باشد که بسیاری از مهمترین آنها در مجله راهنمای کتاب چاپ شده است . جمالزاده از کمک کردن مالی به اشخاص دانشمند نیازمند کوتاهی نداشت و می کوشید از کمک کردن های او کسی آگاهی پیدا نکند  و دراین زمینه کارهای زیادی انجام داد .

 

نگارش های داستانی :

آغازگر راه زیبایی داستان نگاری او با داستانی به نام فارسی شکر است که نخستین بار در سال 1340 قمری ( 1922 ) به چاپ رسید .

این داستان را حسن تقی زاده پسندید و در مجله علمی کاوه طبع ( چاپ ) کرد و محمد قزوینی که به دشوار یابی مشهور بود آن را پسندید و نخستین ستایش نامه را درباره آن نوشت .

بعدها این داستان با تعدادی دیگر از داستان های دیگر کتاب یکی بود یکی نبود را تشکیل دادند .

 

بیش از 65 سال از انتشار یکی بود یکی نبود مجموعه اولین داستان های کوتاه محمد علی جمالزاده نویسنده نامدار ایران می گذرد ، این مجموعه به حق به عنوان آغازگر راه نوین داستان نویسی در ایران شناخته شده است .

هر چند بیش از انتشار این اثر در ادبیات فارسی قصه ها و حکایات فراوانی به نظم ( شعر گفتن ، شعر گویی ) و نثر ( کلامی که شعر نباشد ، غیر منظوم ) وجود دارد  حتی داستان گونه هایی ، بعد از انقلاب مشروطیت منتش شده است که هر کدام در جای خویش ارزش های خاص خود را دارند اما ( یکی بود یکی نبود ) با وجود پیوند انکار ناپذیر آن با ادب گذشته ی فارسی از ادبیات داستانی ( فرنگ ) نیز بهره کافی برده است و در مجموع در چار چوب داستان امروزی ارزیابی می شود و در این قلمرو وپیشتاز است .

 

از این کتاب در تمام معرفی های تاریخی ادبی معاصر ایران به هر زبانی نام ( شهرت ) رفته و در گزیده ها و ترجمه ادبیات معاصر ایران اغلب از داستان های آن آورده شده است .

جمالزاده داستان نویسی را شغل خود می دانست و بطور منظم بدان مداومت می داد ولی توفیق او بر نوشته ای بعدی به مرز یکی بود یکی نبود نرسید ، اگر چه در راه آب نامه ، معصومه شیرازی و دارالمجانین قطعات خوب ، زیبا و ماندگار است .

از داستان های جمالزاده نمونه هایی به زبان های انگلیسی ، فرانسه ، آلمانی ، روسی ( متعدد ) ، ایتالیایی ، ژاپنی ، ........ ترجمه شده است .

 

یونسکو مجموعه ای برگزیده از داستان های او را به نام ( CHOIXDES NOUVELLES ) در سال 1959 منتشر کرد ( ترجمه شده توسط STELLA CORBIN  و حسن لطفی با مقدمه ها هانری ماسه ) .

حشمت موید با همکاری پل اسپراکمن ( POSPRACHMAN  ) در سال 1985 ترجمه انگلیسی یکی بود یکی نبود را به نام (  ONCEUPONATIME ) انتشار داد ( جزو مجموعه  PERSIANLITERATURE SERIES6) نیز کتاب سروته یک کرباس نیز به انگلیسی ترجمه شده است .

 

ازمیان داستانهای متاخر او شور آباد شهرت نسبتاً بهتری گرفت و توسط ( ر. گلپکه ) به آلمانی ترجمه و منتشر شد ( 1962 ) و در همان سال به زبان فرانسه هم در روزنامه ی مشهور ژورنال دو ژنو به چاپ رسید .

اهمیت این داستان آن بود که از وضع اجتماعی و خیال پرستی های حکومت و نو دولتی مردم حکایت می کرد .

جمالزاده در سال های حدود 1340 داستانهای ( ایلچی و قیصر ) و ( نمک گندیده ) را وسیله نشان دادن معایب اوضاع جاری استبدادی و نو دولتی کرد .

 

فهرست کتابهای داستانی او بر حسب تاریخ :

یکی بود یکی نبود                                                                  1340 ق

دارالمجانین                                                                          1321 ش

عمو حسینعلی ( بعدها به نام جلد اول شاهکار تجدید چاپ شده است )            1321

صحرای محشر                                                                       1323

قلتشن دیوان                                                                          1325

راه آب نامه                                                                             1326

معصومه شیرازی                                                                     1333

سرو ته یک کرباس یا اصفهان نامه                                                1334

تلخ و شیرین ( مجموعه )                                                           1334   

شاهکار ( دو جلد )                                                                   1337

کهنه و نو ( مجموعه )                                                                1338 

غیر از خدا هیچ کس نبود                                                            1340

آسمان و ریسمان ( مجموعه )                                                     1343

قصه های کوتاه برای بچه های رش دار( مجموعه )                            1353

قصه های ما به سر رسید ( مجوعه)                                              1357

 

مطالبی که درباره محمد علی جمالزاده نوشتم با بکارگیری ضمیمه ی کتاب یکی بود یکی نبود نوشته ایرج افشار بود .

 

 


¤ نویسنده: محبوب

نوشته های دیگران ( )

<      1   2   3      >

خانه
وررود به مدیریت
پست الکترونیک
مشخصات من
 RSS 

:: بازدید امروز ::
9
:: بازدید دیروز ::
10
:: کل بازدیدها ::
33235

:: درباره من ::

ماه محبوب

محبوب
ای کاش خدا سه چیز را نمی آفرید عشق غرور دروغ اگرچنین می شدازروی غروربخاطر عشق دروغ نمی گفتیم

:: لینک به وبلاگ ::

ماه محبوب

:: آرشیو ::

پیامبری از کنار خانه ی ما ردشد......
لیلی میدانست مجنون چشم براست......
زندگی نامه جمال زاده
نقد و بررسی جمال زاده
کنکاش در آثار جمالزاده

:: اوقات شرعی ::

:: لوگوی دوستان من::


::وضعیت من در یاهو ::

یــــاهـو

:: خبرنامه وبلاگ ::